آنچه می خوانید صحبت های یکی از بیماران مبتلا به سرطان تحت پوشش راه آسمان می باشد.
“قول زیبا”
برگه آزمایش در دست، نگاه سر خورده بر خطوط و ذهنی که از نوشتار ها سر در نمی آورد.
با فکر اینکه جواب آزمایش ممکن است چه باشد به سمت خروجی سالن رفتم که دکتر خدادی را دیدم.
برگه آزمایش را از دستم گرفت و نگاهی به آن انداخت.
لب هایش تکان خورد و من شنیدم و نشنیدم …!
پاهایم لغزید، اشکهایم جاری شد و به این فکر کردم چرا در این لحظه باید تنها باشم ؟ درست در لحظه ای که من مبتلا شدم به بیماری به نام سرطان…!
اما حال تنهایی برایم بی معناست. دکتر ها می گویند حالم بهتر شده است و درمان دارد جواب می دهد.
اصلا مگر می شود که جواب ندهد ؟
سرطان در مقابل من و خداوندم ، من و خانواده ام ، من و خانواده دیگرم ناتوان تر از هر چیز دیگری است.
به یاد می آورم روزهای سخت و خوب گذشته را…
درد را…حمایت و پشتیبانی خانواده ام حتی دستان کوچک فرزندم…
درد را… لبخند ها و روحیه دادن های دکتر عزیزم …
درد را…و مردمانی که به من یادآوری کردند که خانواده فقط به نسبت فامیلی و خون نیست ، بلکه خانواده به #انسانیت_و_مهربانیست
و دیگر درد بود و درمان …
و حال درد…درد چیست؟
دردی وجود ندارد…درد به معنی نبود درمان است و من مملو ام از درمان…
حال که روبروی هم نشسته ایم و دست هایمان در دست هم است پیام مرا به خانواده بزرگ راه آسمان برسان :
سپاسگزارم و همانند همیشه دعاهایم را روانه راه تان خواهم کرد و در قبال این همه خوبی که زبانم قاصر است از بیان، قول می دهم روزی دیگر که دوباره روبروی هم نشسته ایم و دست هایمان در دست هم است پیام بهبودی مرا به خانواده عزیزم در راه آسمان بدهی و بگویی که من هم مهربانی شان را در گردش دنیا ادامه می دهم تا دوباره به دست شان برسد… قول میدهم.
“روابط عمومی راه آسمان”